گزارش درمان امیرعلی، کودک سوخته
باورت میشد ببینی عزیزت در یک زمان آتش گرفته
مو پریشان، ضجه زنان
باورت میشد حسین در خورشیدی از آتش گر گرفته میدوید
در میان صحرایی از جنس باد
نه تنی مانده، نه جای سالمی
این بدن سوخت، پیش چشم مادرش
کلید طلایی این داستان، در دستان شماست
از هر طریقی که راحت هستید
همسایگان لقمه افطار در دهان به سوی تلی از آتش، که به دنبال بخار بنزین ایجاد شده بود در باغ میدویدند و امیرعلی (حسین) سفید موی ما که مبتلا به بیماری زال هم بود، ناگهان در سیاهی دود آتش گم شد…
او یک ماه در ICU دوران کما را گذراند و بدن سفیدش به سرخی خون و آتش تبدیل شد…
- بعد از کما عطش آب داشت
- تصور کن ماهی را بیرون آب
- تصور کن بال سوخته کبوتری سفید را
- جراحی های متعدد پیوند پوست
- کج شدن گردم به دلیل کشیدگی پوست و عضله
- پانسمان هر روزه پوست
- داروهای گران قیمت
- و نیاز به داشتن تغذیه مناسب و پرستار
همه اینها عملا، راه زندگی را برایش دشوار کرده است
مگر باز دست مسیحایی شما، چون همیشه به فریادش برسد
بیاید دست در دست هم، قصری بسازیم از جنس امید
فقط با یک کلیک طلایی همراه ما باشید
از هر طریقی که راحت هستید